او تمایلی به شعر سپید نشان نمیدهد و از آن سو، طبع خود را بیشتر در قالب غزل میآزماید.
مهدینژاد در سال 1384 در شبهای شهریور جزو برگزیدهها بود و همان سال، در کنگره شعر دفاع مقدس نیز بهعنوان نفر اول معرفی شد.
او علاوه بر شعر، دغدغهای جدی در طنز و شعر طنز دارد. «کتاب سوم» عنوان مجموعهای از آگهیهای طنز با گرایش سیاسی- اجتماعی است که سال گذشته به بازار آمد و اکنون به چاپ دوم رسیده است.
(1)
پیغمبران فصّ سلیمانی فرنگ!
آموزه هزاره تان جنگ بود و جنگ
انجیلیان رومی تلمود در بغل!
بر خوان شام آخرتان خمر و خون و بنگ!
از وادی کدام شبِ کفر می رسید؟
با صد کرور لوحه مغلوط تان به چنگ
از دور بعد رستم ما نیز میرسد
هرکول های کوکی! هان، اندکی درنگ!
نخجیرگاه شرقی تان گور می شود
فرعون های فربه! تیمورهای لنگ!
این دیو را به کشتن ما گرم کردهاند
ما بندگان منگِ خدایان هفت رنگ
خوابیم و پنجه بر رخ مهتاب میکشد
گیرم عبث - به ناخن پولاد این پلنگ
پیران مان نشسته به امید و کودکان
در جنگ نابرابر آیینهاند و سنگ
کو کاوه ای که بیرق توفان علم کند
اسکندرانه در شب ضحّاکی فرنگ؟
شاعر لمیده است و غزل ساز می کند
در وصف خط وخال ظریفان شوخ و شنگ
کار از قلم نمی رود، آری، نمی رود
حالی تو غیرتی کن، معشوق من! تفنگ!
(2)
تقویمها را وارسی کردند: افسون مدار دور گردون است
افسون چشم ساحرانی که دستان شان در دست قارون است
ردّی که برجا بود از خورشید در های و هوی سایهها گم شد
تنها همین مانده ست: رازی که در سینهی فانوس مدفون است
مردی نمی بینیم در میدان، چندان که می گردیم و می گردیم
آواز پای مرد! افسانه ست، این شور از خلخال خاتون است
بشنو؛ هنوز آواز پایی نیست در گوش بیهوش خیابانها
در شهر بوی مرگ پیچیده ست، این گرگ وحشی تشنهی خون است
ای سینه زنها! از چه میگویید؟ این نینوا دشت شهادت نیست
ای آهوان خسته! بگریزید، نام رضا نیرنگ مامون است
آن دورها گفتی سواری بود، اما همین گرد و غباری بود
آری، ببین دستان موسی باز در جستوجوی دست هارون است
تقویمها را وارسی کردند، امروز هم روز اباذر نیست
اینک تو و فردای دیروزت: آینده ی تلخی که اکنون است